امام
زمان چگونه این همه عمر میکند؟
آخر مثلاً الآن هزار و دویست و خردهای
سال با کم و زیاد دارد. حدود 1200 سال دارد. حالا شما ممکن است بگویی: دو
هزار سال دیگر بیاید؟ میشود یک آدم دو، سه هزار سال عمر کند؟
قرآن یک قصهای را نقل میکند، در سوره
بقره آیه 259، این آیه بزرگی است. ولی چند کلمه را بلد هستید.
«یوم» یعنی روز. «هذا» یعنی چه؟ «عام» یعنی چه؟ سال... «مأة» یعنی صد. عرش
یعنی کرسی. طعام هم یعنی طعامی که میخوریم. شراب یعنی چه؟ یعنی آن چه
مینوشیم. نه یعنی آب جو! به هر نوشیدنی شراب میگویند. قریه یعنی چه؟ قریه
یعنی قریه. چند کلمه را میفهمیم، باقی هم آیات را میخوانم. بگذارید من
قصهاش را بگویم. پیغمبری سوار الاغ بود و از کنار قریهای میگذشت. دید
این قریه... اصولاً خودتان هم میدانید، یک خانه ای که خراب میشود، اول
سقف میریزد. این پایهها یک مدتی میماند. بعد کم کم پایهها هم میریزد.
این را میگویند: «خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا» (بقره/259) یعنی اینقدر
ساختمان کهنه است که دیگر پایه هم روی سقف افتاد. سقف که خیلی سال است
پایین آمده است. دیگر پایهها هم روی سقف برگشت. این را میگویند:
«خَاوِیَةٌ علی عُرُوشِها» یعنی پایه روی سقف افتاده است. یعنی سالهاست
خراب شده است.
پیغمبری سوار الاغ بود. میگویند حضرت عزیر بود. از کنار
قریهای میرفت. دید این قریه از ان قریههایی است که سالها کهنه شده است و
سقف که هیچ، پایههایش هم روی سقف افتاده است. از خدا پرسید: خدایا این
مردهها را چطور زنده میکنی؟ تا گفت: چطور زنده می کنی؟ خدا مرگش داد...
پیغمبر مرد! الاغ هم مرد. بعد از صد سال او را زنده کرد. از او پرسید: چند
وقت هست اینجا هستی؟ چشمهایش را مالاند و «یوماً» یعنی چه؟ «َوْ بَعْضَ
یَوْمٍ» یا یک روز و یا قسمتی از یک روز! گفت: نه! صد سال پیش سؤالی کردی،
چطور؟ تو را مرگ دادم. حالا نگاه کن، میخواهم روبروی چشم تو الاغ را زنده
کنم. استخوانهای الاغ سر هم جفت شد، پوست و گوشت هم رویش دواند و شروع به
عر عر کردن کرد. گفت: اینطور... گفت: حالا نگاه به نوشیدنیات کن!«فَانظُرْ
إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ» نوشیدنیات را ببین. طعامت را هم ببین.
غذایت را نگاه کن. «لَمْ یَتَسَنَّهْ» این غذا هیچ تغییری پیدا نکرده است.
یک امتحان ریاضی، یک سال 52 هفته است. غذا بیرون از یخچال بعد از دو هفته
خراب میشود. این غذا صد سال بیرون از یخچال خراب نشد. صد سال چند تا 52 تا
است؟ 100 تا 50 تا 5000 تا! 100 تا هم دو تا، دویست تا! پنج هزار و دویست
برابر عمر طبیعی این غذا سالم است. غذایی که باید یک هفته خراب شود، پنج
هزار و دویست هفته خراب نشد. خداوند میخواهد در این آیه بگوید: من اگر
بخواهم، غذایی که یک هفته خراب میشود، پنج هزار برابر عمر طبیعی آن سالم
نگه میدارم. عمر امام زمان چیزی نبوده است. شما ماشین حساب دارید. 1200
سال را تقسیم بر 75 سال کن. ده، دوازده برابر عمر طبیعیاش زنده است. تا
پنج هزار سال جا دارد. قرآن بخوانم. «أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَىٰ
قَرْیَةٍ» از کنار قریهای میرفت. «وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا»
پایههایش هم روی سقف ریخته بود. «قَالَ» پرسید «أَنَّىٰ یُحْیِی هَـٰذِهِ
اللَّـهُ بَعْدَ مَوْتِهَا» خدا چطور اینها را بعد از مرگش زنده میکند؟
«فَأَمَاتَهُ اللَّـهُ مِائَةَ عَامٍ» خدا مرگش داد.«ثُمَّ بَعَثَهُ» شما
معنا کنید... بعد از صد سال مبعوث شد. یعنی زنده شد. «قَالَ» از او پرسید:
«کَمْ لَبِثْتَ» چند وقت است اینجا هستی؟ چه کسی گفت؟ خدا گفت یا بنده خدا؟
خدا... «قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» یک روز یا نصف یک
روز! گفت: نخیر! ۖ «قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَىٰ
طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ» نگاه کن به غذا و نوشیدنیات،
«لَم یَتَسَنَّه» یعنی «لَم یتغیر» این آیه به ما می گوید: قدرت خدا
محدودیت ندارد... اگر خواستی به بچهات هم درس بدهی، این برای بزرگها بود
که قرآن خواندم. به بچهها هم بگو: ببین آقاجون، موی ابرو هشتاد سال ثابت
است. موی مژه هشتاد سال، نود سال، صد سال ثابت است. موی سر و صورت را هرچه
اصلاح میکنی هفته دیگر جایش پر میشود. پوست یکی و گوشت یکی، نان یکی و آب
یکی، کربن یکی و اکسیژن یکی. خدا خواسته یک مو ثابت و یک مو متغیر باشد.
همانطوری که در هر صورتی یک مو ثابت است و یک مو متغیر است، خدا در جامعه
یک آدم را ثابت نگه میدارد و باقی آدمها را متغیر... اشکال دارد یک نفر
را زنده نگه دارد؟